ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
پیشه ام نقاشیست:
گاه گاه قفسی میسازم با رنگ؛ میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانیست
دل تنهاییتان تازه شود.
چه خیالی، چه خیالی، … میدانم
پرده ام بیجان است.
خوب میدانم، حوض نقاشی من بی ماهیست.
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر میرویند
قارچ های غربت؟
من نمیدانم
چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست،
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
زیر باران باید با زن خو-اب-ید.
زیر باران باید بازی کرد.
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی،
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است.
—
حرف دل سهراب بود. حرف دل من این است: لعنت به شقایق، لعنت به نیلوفر، لعنت به من، لعنت به زندگی.
لعنت به من
لعنت به زندگی که با حضورم مسموش کردم
لعنت به من
لعنت به خواسته های من
لعنت به من
لعنت به دوست داشتن هایم
لعنت به من
لعنت به شیوه ی فکر و رفتارم
لعنت به من
لعنت به خلق و خویم
لعنت به من
لعنت به مهربانی های بی جایم
لعنت به من
لعنت به اخلاقهای کوفتی و بدم
لعنت به من
لعنت به من
لعنت به من
لعنت به من
بی خیال بابا چرا به خودت فحش می دی به بقیه بده.راستی توی شعر سهراب اونجاش که گفته بود چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید من رو یاد بابا شاه توی قهوه تلخ انداخت
به خودم فحش بدم نه کسی ناراحت میشه نه مزاحم کسی میشم.
سلام
یوسف رضای عزیز
از اینکه به ما سرزدی ممنونم
بازم منتظر نظرای خوشگلت هستم گلم
خواهش میکنم.
مرسی از اینکه به ما سر زدی.
هر چی داریم از دل و هر چی میکشیم از دل
اره نباید مهربون بود................................
این دل هم جز دردسر واسه ما چیزی نداشته!
لعنت
لعنت به چراغ سرخ
لعنت بر چراغ سبز
دیگه سیاسیش نکن!!!
از قدیم گفتن بخند تا دنیا به روت بخنده
دادا این مطلبی که نوشتی منو یاد آناهیتا یکی از همکلاسی هام انداخت اونم مثل شما پیشه اش نقاشی بودیادش به خیر راستی مریم جون که ارادت خاصی به ایشون دارن
میخندم اما دوست ندارم دنیا با تمسخر بهم بخنده
یاده همه ی دوستان به خیر
مریم جون که به همه ارادت خاصی دارن!
اونکه صد البته اما آناهیتا یا همون ساحل خودمون فرق داره
من که قاطی کردم کی به کیه؟؟؟
دادا ما خودمون فعلا تو هنگیم غم نخور
چهار نفر به یه نفر!!!!
منکه کلا هنگیدم!!!!
لعنت به هرکی که دادایوسفمو اذیت میکنه
اوه اوه چرا عصبانی میشه
نگو نگو لعنت بهش
لعنت بر این زندگی کافی نست ...
کاری از دستمان بر نمی آید ...
زندگی همین ک... کلک بازی هاست ...
گفتند عینک سیاهت را بردار،دنیا پر از زیباییست...
عینک را برداشتم،
وحشت کردم از هیاهوی رنگها..
عینکم را بدهید،
می خواهم به دنیای یک رنگ خودم پناه ببرم...!!!