18
اکتبر 2011، سهشنبهای سیاه در تاریخ یوونتوس، زشتترین روز حیات
بیانکونری، روزی غمانگیز همراه با سر و صدا و اعتراض عجیب تیفوسیهای
یووه؛ یک روز تلخ، خیلی تلخ برای من، لعنت به این فوتبال، به این فوتبال
بیقلب و بیاحساس .
قهرمان تو همیشه میتواند خودش تصمیم بگیرد،
میتواند روز رفتنش را تعیین کند، بماند، اعتراض کند، سکوتش را بشکند و
بگوید شکستم، انتظارش را نداشتم، باورم نمیشود، این درست نیست،چرا؟ و...
. درست مثل تیفوسیها، درست مثل همه هواداران خودش و تیمش. اما باز هم
سکوت میکند، باز هم اعتراض نمیکند، هنوز صبرش را از دست نداده، انگار
نمیخواهد از دستش بدهد، این خصیصه را دوست دارد و هرگز حاضر به ترکش
نیست، شاید بعد از چند روز سکوتش را بشکند؛ «رئیس میخواست پیش از همه به
من یادآوری کند که چه زمانی قراردادم با باشگاه به پایان میرسد و باید
بروم».
شاید خودش با توجه به شخصیتش نوشتهای را روی سایت
شخصیاش بگذارد، شاید باز هم لبخند بزند و با آن چهره خاصش بگوید:
«میدانستم، توافق کرده بودیم، اصلا قرارمان همین بود، یک فصل در ورزشگاه
جدید و بعد خداحافظی!» بله ما هم میدانستیم، حداقل حدس میزدیم و منتظرش
بودیم اما نه اینطور! اصلا انتظارش را نداشتیم، چرا حالا؟ الان که اول
فصل است! هنوز خیلی مانده، هنوز مارس نشده! هنوز حرفی از تمدید قرارداد
نیست، پس چرا، چرا آنیلی یکدفعه دست به این کار میزند؟ چرا؟ نمیدانم، تو
هم نمیدانی؟ انگار تاریخ دارد برمیگردد، انگار یووه دارد یک اشتباه بزرگ
را تکرار میکند! همان کاری که با ترزگه کرد، با داویدز یا با ندود!
چرا
یکدفعه اسطورههای این تیم میروند، چرا هیچ بازی خداحافظیای، هیچ تقدیری
و هیچ مراسمی برای ستارههای دوستداشتنی این تیم برگزار نمیشود؟ مگر
کونته نرفت یا مونترو یا تاکیناردی که دیگر اسمش را هم نمیشویم! اصلا
باورمان نمیشود که چه اتفاقی دارد میافتد؟ این چه نوع اعلام خداحافظی
بود، آن هم الکس! الکس که یک بازیکن ساده نیست که مثل بقیه بازیکنان با او
برخورد کنیم! این نوع خداحافظی شبیه خداحافظی بازیکنان معمولی است ! الکس
که بازیکن مسن و یا هر بازیکن دیگری نیست، او پرچم دار باشگاه است.
آندرهآ
تنها به قراردادی که با الکس در سال گذشته امضا کرده احترام گذاشته نه هیچ
چیز دیگر! ماه اکتبر را فراموش نکنیم، ماهی که همیشه بهترین نمایشها را
از الکس میدیدیم و حالا بدترین خبر را برای او اعلام میکنند! اکتبر
2008، شب فراموشنشدنیاش در برنابئو، شب رویایی من، آندرهآ عاشق این است
که همه را متعجب کند، ممنونیم ما هم تعجب کردیم!
بعد از افتتاح
ورزشگاه جدید همیشه منتظر خبرهای خوش بودیم اما 18 اکتبر زشتترین و
بدترین خبر یووه را پس از تبعید به سری B شنیدیم. خیلی زشت، خیلی. حالا
الساندرو دلپیرو، پرچمدارمان از کنارمان میرود، خودمان میخواهیم که
برود! این از همه بدتر است! قهرمان یوونتوسیها از فصل 94-93! همان کسی که
همیشه بیانکونری ماند، همان کسی که از همه بیانکونریتر است، کسی که اگر
مصدومیت وحشتناک دیدار برابر اودینزه در فصل 98 برایش پیش نمیآمد شاید
توپ طلا را هم برده بود.
اله واقعا تاریخ ماست، تاریخ تیم ما،
محبوبترین بازیکن و البته وفادارترینش! کسی که در بدترین شرایط هم ماند و
ما را ترک نکرد، سمبل یووه، سمبل فوتبال ایتالیا، او همیشه سمبل میماند،
سمبل سیاه و سفید فوتبال دنیا، قهرمان جامجهانی ایتالیا و یوونتوس. الکس
بیشتر از یک بازیکن بود برایمان، بیشتر از همه، او الگو، سمبل و پرچمدار
ماست و تکاسطورهام.
حالا اشکهایی که در پایان فصل ریخته
میشود، اشکهای اله، اشکهای من، اشکهای تو و... . چه پایان فصل تلخی،
چه دلگیر است، از یک طرف دوست داریم فصل تمام شود، ما قهرمان شویم و
اسکودتو را بالای سرمان ببریم و از یک طرف دوست نداریم این فصل تمام شود!
اگر قهرمان شویم یک چشممان خنده است و چشم دیگرمان گریه، همه ناراحتیم،
چه اشکهایی که ریخته نمیشود، چه غمی در فضا احساس میشود. چه حسی، دوستش
ندارم، از حالا به فکر آن روز هستم، اصلا دوستش ندارم، نمیخواهم بیاید!
خیلی دلگیر است، خیلی. میدانم او میتواند به ژاپن یا شاید آمریکا برود
اما همیشه برای من و برای تو یک یوونتوسی است، یک یوونتوسی وفادار و
همیشگی، ممنونم الکس برای هیجانی که هر بار میدیدمت به من میدادی،
ممنونم به خاطر همه تلاشهایت، به خاطر همه افتخاراتی که برای ما به دست
آوردی، تو شایسته بهترینها هستی، تو همیشه الکس میمانی، شماره 10،
کاپیتان، لذت فوتبال، پینتوریکیو و مطمئنا یکی از ما، برای همیشه. هیچکس
مثل تو نیست اله! لعنت به این فوتبال، به این اکتبر، به این ماه، لعنت به
این روزها، به این روزهای سیاه و این ناامیدی. لعنت!