ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بازم فصل گرما و تابستون فرا رسید.دوباره فصل درگیری و کشت و کشتار این موجودات فرا رسید.
مطمئنا همتون یه بار هم شده یه داستان با این موجودات ناز و دوست داشتنی داشتید.
منم تصمیم گرفتم هر از چند گاهی داستان هایی از خودم و سوسک را با چاشنی طنز واستون بنویسم که امیدوارم خوشتون بیاد.
شما هم اگه دوست داشتید میتونید داستان خودتون رو تو نظرات واسم بنویسید.
داستان من و سوسک (1):
باز هم طبق معمول تو خونه تنها بودم و همه ی اعضای خونه شب رو یه جایی می موندند و من باید مثل همیشه نگهبان خونه باشم...
یه ساعت فکر کردم که چیکار کنم از گشنگی در بیام تصمیم گرفتم خلاقیت خرج بدم و واسه خودم یه شام توپ درست کنم.رفتم از مغازه کلی وسیله گرفتم.آماده شدم که یه کتلت خوشمزه درست کنم...
همه ی مواد رو آماده کردم و کاسه مواد رو گذاشتم روی کابینت تا روغن رو بریزم تو ظرف...
وقتی برگشتم انگار یه اب یخ ریخته بودن روم تمام وجودم اتیش گرفته بود...
اون همه زحمتی که کشیده بودم رو یکی داشت در کمال آرامش امتحان می کرد که مبادا
چیزی کم باشه یا از قلم افتاده باشه!!!
یه سوسک درشت کلشو کرده بود داخل کاسه و خیلی ریلکس داشت موادی رو که با هزار زحمت آماده کردم میخورد!!!
رفتم حشره کش رو آوردم و همه رو بهش زدم اما انگار داری بهش عطر 212 میزنی از ظرف اومد
بیرون و رفت فرار کنه که امانش ندادم و تـــــــــــــــــــــــــق...بعدشم همه ی مواد رو تو ظرف آشغال خالی کردم!
داشتم از گشنگی میمردم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم!
تصمیم گرفتم از بیرون غذا بگیرم.ساندویچ رو گرفتم و گذاشتم روی کابینت و رفتم به یه کاره اضطراری برسم وقتی برگشتم دیدم 2 تا موجود ناز دارن از ساندویچ 4000 تومنی من میل میکنن اینبار دیگه کاریشون نداشتم از آشپزخونه رفتم بیرون در رو هم بستم که یه وقت خجالت نکشن و منم اون شب رو با یه شکمه گرسنه سپری کردم...
ye kale gondash sob to ashpaz khone bod
pif paf zadam nemidonam morde ya na:D
نه خیالت راحت اینا واسشون عطره
دیگه بهشون اثر نداره!!!
چقدر بامزه بود داداشی
منم توو خونمون با این چیزا زیاد سرکار دارم... ولی من از مارمولک خیلی بیشتر از سوسک میترسم....
همیشه هم دعا میکنم نسلشون منقرض شه
مارمولک!!!!
فعلا همین سوسک پیشکش تا برسیم به اون!!!
آگهی استخدام:
به تعدادی خانم مجرد،زشت،بداخلاق،عنق،عقده ای،ترشیده،خاستگار ندیده،بینی عقابی،ابرو پاچه بزی،جهت گشت ارشاد نیازمندیم
(سیبیل دارها ارجع ترند)
وای وای
دیگه بدتر از این نبود!!!!
وای داداشی همین دیشب یه مارمولک خییلی کوچیک نمیدونم از کجا اومد تو اتاقمون منم یه داد زدم رفتم وایسادم رو صندلیم
داداشم میخاست بکشش که فرار کرد...
منم فرار کردم اومدم خونه ی خواهرم
دیگه چرا فرار!!!!
اونکه کاری باهات نداره یه شب رو می خواستی باهاش بگذرونی
همزیستی میکردی
وای نههههههههههههههههههههه داداشی...
همزیستی؟؟؟؟
بدجوری میترسم
آخـــــــــــــــــــی
اشکال نداره گناه داره حیوونکی!!!
داداشی...
معلوم نشد چیزی؟؟؟؟
تو رو خدا بمون
نچ آجی معلوم نیست ولی تابستون رو فکر کنم هستم.
ینی بعدش میری؟؟؟؟؟؟
واسه همیشه؟؟؟؟
شاید....
in lyric blues taghdim be shoma;)
♫ ♫
♫ ♫
♫ ♫
♫ ♫
♫ ♫
سلام! من یه سوسک لعنتی زشتم
راه خونمو گم کردم-آیا کسی می تونه بگه اینجا کجاست
من یه سوسک لعنتی زشتم
اینجا چقدر گرمه! اون موجود 2 پای لعنتی می خواد منو نابود کنه ♫ ♫
من فقط یه کوچولوی زشتم
آیا کسی می تونه بگه اینجا کجاست؟♫ ♫
من یه سوسک لعنتی زشتم
خیلی قشنگ بود
نترس کسی اینجا به شما آسیبی نمیرسونه
اینجا همه در امانند...
چی سوسسسسسسسسک اسمشم چندش اوره چه برسه به این که توی غذا بیوفته؟؟؟؟؟؟

واسه دخترا آره چندش آوره!!!
اپپپپپپپم
آمدم
فدای هرچی بامعرفته



فدات
هر جادیدین بزنین توسرشون

لااقل تو سر اینا که میتونیم بزنیم
نزنیم پرومیشن از من گفتن بود
دوباره اومدن سراغتموتین نگین چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرچی میزنیم لامصبا نمیمیرن!!!!
انگار 70تا جون دارن!!!!!
یکی یکی هم که نمیان چندتایی حمله میکنن
داداشی
دوست داشتی بیا.....
چرا دوست نداشته باشم.
چه با گذشت ...................................
خراب معرفتیم ....................................
به (س) سلام برسون
واییییییییییییییییییییییییییییییییی چشندشم شد
آخـــــــــــــــــــــی
حالا تو وبلاگ من بالا نیاری!!!
سلام وبلاگ دابل اس راه اندازی شد راستی من شمارو لینک کردم ینی از تو وب بابا اتی وبابا شاه که دخترعمم مدیرشه شمارو پیدا کردم خوشال میشم بیای
سلام من هم شما رو لینک میکنم.
خوشحال شدم از بازدید شما
راستی من با وب سارا اومدم اسمه وبل دابل اسه اسمه خودمم لنیناس
سلام
اسمه وبت رو هم مینوشتی که لینکش کنم!!!
lenina.persianblog.ir خوشال میشم بیای
لینک شدی...
دادا گناه دارن چه کارشون داری؟
من باهاشون کاری ندارم اونا با من کار دارن!!!!
بسیار لذت بردم...
دمت گرم
این پ ن پ آت ک دیگه فوق العادس...
ممنون
پس منتظره پ ن پ های بعدی باشین...
سلام.1 بار از اردو اومده بودم با راحتی کامل تو خونه لم داده بودم هیچ مزاحمی هم خونه نبوده داشتم تلویزیون می دیدم که یه دفعه حس کردم کمرم قلقلک می آد با خودم گفتم لابد به فرش گرفته دوباره شروع به تلویزیون دیدن کردم که دیدم دستم قلقلک می آد چشمتون روز بد نبینه آنچنان سوسکه رو پرت کردم به دیوار و دمپایی رو به طرفش پرت کردم که دود شد رفت آسمون خودم هم رفت تو اتاق مثه این دیوونه ها که توهم می زنن هی فک می کردم رو دستم یه چیزی هی دستم رو می کشیدم به رو تختیم اینقدر اینکارو کردم که تا4 ساعت بعد دستم ی سوخت وقرمز بود.اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هنوزم یادم می اته چهار ستون ببددنم می لرزه ایشششش
آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهی فدات شم چه خاطره ی تلخی
خوب بیچاره کاری کردی که فکر کنم هیچ سیوسکی دیگه جرات نکنه طرفت بیاد!!!!!
دلت خوشه ها این سوسکا خیلی پررو تشریف دارن نه تنها خودشون می آن جکو جونور های دیگه رو هم می فرستن یه وقت جای خالیشون حس نشه
پر رو که چه عرض کنم!!!
دیگه هیچی بهشون اثر نداره!!!
جیلام اپم
سلام
میام.
سلام اپم
سلام
اومدم
ما سر زدیم اما شما جیز جدیدنذاشته بودین
شرمنده این مدت خیلی سرم شلوغ بود
سلام داداشی
خوبی؟؟؟؟
مرسی آجی خوبم
خدا رو شکر که خوبی داداشی...
مواظب خودت باش...
ممنون آجی چشم حتما.
* آنکه تا پایان باران می ماند... پاداشش رنگین کمان است...*
قشنگ بود ولی همیشه بعد باران رنگین کمان نیست!!!
* گذر زمان به ما می آموزد برای آنان که دوستشان داریم جایگزینی نیست... *
داداشیه بامعرفتم بیا آپم...

داداشی من "پ ن پ" میخاااااااام
باشه آجی پ ن پ هم میزارم
آخ جوووووووووووووووووووووووون
هیجان زده نشو فعلا باید وایسی
خب وایمیسم....

داداشی خب پس چرا نمیای؟؟؟؟؟
دیگه از وبم خوشت نمیاد؟؟؟؟
اومدم آجی این چه حرفیه!!!!
مرسی که اومدی داداشیه بامعرفتم

خوشحالم کردی
ولی......
ولی چی؟؟؟؟
هیچی داداشی...
بازم ممنون...
بگو آجی......
نگی ناراحت میشما!!!!!!!
نه داداشی تو رو خدا ناراحت نشو
چیزی نبود بی خیال داداشم
فراموشش کن
باشه بیخیال میشم اما فهمیدم چی خواستی بگی
خدا رو شکر که متوجه شدی
ما اینیم دیگه...
حالا گریه نکن
حالا واقعا متوجه شدی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
پ ن پ الکی گفتم که تو بهم بگی!!!!
ههههه پ ن پ هات به سریال نابرده رنجم رسیده...
دیگه چیکار کنم!!!!
هیجی
برات آرزوی موفقیت میکنم
مرسی آجی
خاهش داداشی
سلام اپممممممممم
آمدم...
موفق باشید
مرسی و همچنین شما هخم موفق باشید
الان دیگه میاد!!
یه مشکل فنی داشت
چی دیگه الان میاد؟؟؟
آخی...........
راستش یه شب آروم و خوب بود و من بعد از تلاش های فراوان و مرتب کردن آشغالدونیم (منظورم اتاقمه) رفتم تو تخت خواب و خوابیدم...
داشتم خواب هفت پادشاه رو میدیم تازه به پنجمی رسیدم که احساس کردم چیزی افتاد رو صورتم...
درست مثل توصیه ها آرامش خودم رو حفظ کردم، با دست گرفتمش و با تمام نیرویی که داشتم چیزی که دستم بود رو کوبیدم به دیوار و پاشدم.
چراغ رو روشن کردم و دیدم یه سوسک که خونین و مالین شده به دیوارم چسپیده....
اینقدر وحشتناک و چندش آور بود که نتونستم شب بخوابم....
اینم از شب آرووم ما
آخـــــــــــی
چقدر حالا خشونت!!!!!
بیچاره گناه نکرد که افتاد رو ماه