ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
زمانی بود که در دلم نشستی ، با تمام وجود
دلم را شکستی،رفتی و آن روزها گذشت ، نه یادی کردی از من ، نه گرفتی سراغی
از دل من ، یادم می آید لحظه رفتنت گفتی دیگر نه تو نه من!
نمیخواهم بازگردم به گذشته ، باز هم مثل گذشته تکرار میکنم که گذشته ها
گذشته اما شاخه ای که شکسته ، دیگر نشکفته…. دلی که شکسته دیگر به هیچ دلی
ننشسته…
چه دلتنگی هایی کشیدم ، چه تلخی هایی چشیدم ، هر چه میرفتم ، نمیرسیدم، هر
چه نگاه میکردم ، نمیدیدم …
قلبم به دنبال حس تازه بود ، بی احساسش کردی و به دنبال آتشی دوباره بود ،
خاکسترش کردی و دیگر امیدی درونش نبود…
با آن حالی که داشتم ، اگر در حال خودم نیز نبودم باز هم میفهمیدم چه دردی
در دل دارم…
با آن دل شکسته ، این من از زندگی خسته ، در خواب هم قطره های اشک ،بی خیال
چشمانم نمیشدند!
شبهایم روز نمیشد، هر کاری میکردم دلم آرام نمیشد ، این دل خوش خیال هم بی
خیال تو نمیشد!
به این خیال بود که شاید دوباره بیایی ، شاید خبری از آن بگیری…
پیدایت که نکردم هیچ ، خودم را هم گم کردم ، بعد از آن خودم را در به در
کوه و بیابان کردم…
نمیگویم به تو این رسمش نبود ، شاید رسم تو دلشکستن بود ، نمیگویم که چرا
رفتی ، شاید رفتنت پایان غم انگیز این قصه بود ، نمیگویم که چرا به دروغ
گفتی عاشقم هستی ، شاید عشق از نگاه تو،به معنای بی وفایی بود!
نمیخواهم به گذشته بازگردم و چشمهایم را تر کنم ، زیرا دوباره باید با یادت
روزهایم را با غصه سر کنم..
اسیر غُربت تُنگم خودت که میدانی
نمیرود هوس موج از دل ماهی...